قطعنامه جدید سازمانملل و یا تلاش تازه برای عادی سازی طالبان؟
Jan 4,2024
شورای امنیت سازمانملل قطعنامۀ را تحت عنوان تعامل با رژیم طالبان تصویب کرد که هدف آن ادغام افغانستان به عنوان یک عضو مسوول جامعه جهانی، شکلگیری یک حکومت فراگیر و زمینه سازی برای کار و تعلیم زنان و دختران، بیان شده است. سازمانملل اساس تهیه راهکار جدید در مورد افغانستان را گزارش فریدون سینیراوغلو که طی ماه ها مشورت با جهادیهای سابق، فعالان مدنی جمهوریت و طالبان تهیه شده است، بیان کرد.
در اینجا به چند نکته قابل مکس در این راهکار، اشاره میکنیم.
اول؛ در این راهکار دیدگاه و نظریات اکثریت مردم و اقشار وسیع افغانستان شامل ساخته نشده است. مشوره و نظر خواهی که برای این راهکار انجام شده است، همه با عاملین بدبختی امروز افغانستان بوده. این راهکار همانند رژیم طالبان میان افغان ها مقبولیت، مشروعیت و اعتبار ندارد. با جرات میتوان گفت این راهکار تلاشی برای داوم وضعیت کنونی است که در آن از بدبختی و بدروزی افغانها چشم پوشی شده است.
دوم؛ چین و روسیه دو عضور دائیمی شورای امنیت سازمان ملل برای این راهکار رای ممتنع داده اند و به نوعی مخالفت شان را ابراز کردند. به این معنی که نظر مشترک میان قدرتهای بزرگ در رابطه به افغانستان وجود ندارد. به نظر میرسد که این چنین راهکارها زمینه ساز کشالههای بیشتر برای کشور خواهد بود.
سوم؛ با توجه به ناکامیهای فاحش تاریخی سازمانملل در حل منازعات بینالمللی، این سازمان ظرفیت حل مشکلات داخلی و خارجی کشورها را ندارد، بلکه همواره باعث افزایش مشکلا گردیده است. مثالهای روشن ناکامیهای این سازمان در امریکای لاتین، افریقا، رواندا و فلسطین به همه آشکار است.
چهارم؛ اسامی نمایندههای به اصطلاح با صلاحیت سازمانملل در حافظه افغانها هنوز ثبت است، که به جای صلح و ثبات، افغانستان را در دورههای مختلف تاریخ به منازعات بیشتر داخل ساختند. بنین سیوان، محمد میستری، اخضرالابراهیمی مثالهای خوب این مدعا هستند.
با توجه به این دلایل و دلایل بی شمار دیگر، ملتهای جهان به این باور رسیده اند که این سازمان برای تطبیق سیاستهای قدرتهای بزرگ و خاص نقش یک تیکهدار را بازی میکند.
افغانها به یاد دارند که سازمان ملل قبل از سقوط نظام جمهوری اسلامی در اعلامیهها و بیانههای زیادی به صراحت بیان میکرد که تنها از یک نظام دموکراتیک در افغانستان حمایت می کند و هرگز اجازه نمیدهد که طالبان دوباره بر افغانستان مسلط شوند. تجربه ثابت ساخت که قصه برعکس بود.
از دید «اکثریت»، سازمانملل این صلاحیت را ندارد که افغانستان را به جامعه بینالمللی مدغم بسازد و حکومت فراگیر ایجاد کند و راه را برای به رسمیت شناختن آن هموار کند. هدف اصلی راهکار سازمانملل این است که کشورهای غربی در راس امریکا میخواهند پروسه عادی سازی طالبان را که در حال حاضر امریکا مدیریت آنرا به عهده دارد، برای سازمانملل واگذار کند. تا از این طریق رسوایی سیاست های شان را که وضعیت حاکم در افغانستان نتیجه آن است، بپوشانند. در مجموع این راهکار به نفع طالب است، بر اساس این راهکار چند موضوع محدود بالای طالبان قبولانده میشود و در مقابل با دوام شان توافق صورت میگیرد، این راهکار در اصل دوام پروسه درازمدت عادی سازی طالبان است.
«اکثریت» افغانها و جریانهای ملی سیاسی به این باور اند در افغانستان تنها سیاست های کامیاب و نتیجه بخش بوده میتواند که به ابتکار جریانهای فکری سیاسی، ملی و مستقل به پیش برده شود. تنها راهکاری که در نتیجه یک سیاست ملی به میان بیاید میتواند شب سیاه افغانها را به روز روشن مبدل کند. طرحهای خارجی که در پشت درهای بسته ساخته میشوند به مشکل هیچ افغانی جوابگو بوده نمیتواند، بلکه به دوام این مشکلات کمک میکند.