با پایان جنگ جهانی دوم، زمانی که قدرتهای استعماری در منطقه ما و جهان ابتدا تضعیف شدند و بعد مجبوراً پس از قرنها استعمار و ظلم بار و بستره بستند، تهدیدهای دائمی بزرگ دیگری را در منطقه پشت سر گذاشتند. هدف آنها این بود که حتی پس از رفتنشان در این مناطق هرنوع قدرت تخریبی داشته باشند و نگذارند این مناطق هرگز روی پای خود بایستند و اراده خودکفایی بیابند. در آفریقا، آسیا و سایر نقاط جهان، مردمان بیشماری را بر اساس مذهب، رنگ، قومیت و قبیله از هم جدا کردند و چنان خطکشیهای غیرطبیعی انجام دادند که تا امروز آتش نفرت در میان این مردمان شعله ور است.
در این سلسله، استعمار انگلیس خطوط تنفر را میان اسرائیلیها و فلسطینیان ترسیم کرد و از سوی دیگر با ایجاد پاکستان نه تنها درگیری مستمر بین هند و پاکستان دامنزد، بلکه حق تعیین سرنوشت کشمیریها، بنگالیها، افغانها، بلوچها و سایر ملل ساکن در منطقه را زیر پا گذاشت و همه آنها را در زندانی بهنام پاکستان، زندانی کرد. ما امروز به وضوح میبینیم چگونه مردمانی که قرنها با همدیگر برادرانه زندگی کردند، اکنون تشنه خون یکدیگر هستند. ایجاد پاکستان یک بی عدالتی بزرگ تاریخی و جبران ناپذیر در حق صدها میلیون انسان بود.
مناقشه هند و پاکستان نزدیک به ۷۸ سال است که ادامه دارد، اما امروز نیز این آشوب و اختلاف بین دو کشور همچنان بر زندگی و احساسات مردم منطقه و جغرافیای ما تأثیر میگذارد. این تأثیر مستقیماً در کشور ما نیز احساس میشود و لازم است در مورد آن بحثی عملی، مبتنی بر حقایق و افغانستان محور صورت گیرد.
قبل از همه، یادآوری این نکته بسیار مهم است که در درگیری میان هند و پاکستان ما نباید تحت تأثیر احساسات قرار بگیریم. هرگاه چیزی شبیه به حادثه هفته گذشته بین هند و پاکستان اتفاق میافتد، افغانها با مواضع متفاوتی به میدان میآیند. مثلاً، تاجران بازار سیاسی کشور ما، نوکران همیشگی آی اس آی و جنگسالاران سابق معمولاً مواضعی اتخاذ میکنند که به نفع پاکستان میباشد. اما از سوی دیگر، بخش بزرگی از جوانان طرف هند را میگیرند.
شایان ذکر است که این جوان نسل جدید از نقش خائنانه پاکستان در سرنوشت کشورمان آگاه هستند و ترجیح میدهند در واکنش به این موضوع از هند حمایت کنند. اما در عین حال منطقی به نظر نمیرسد که برای انتقام از رقیب و دشمن سیاسی خود به دیگران امید داشته باشیم. بدون ارزیابی نقش کلی طرف سوم. نه جهان به این شکل پیش میرود و نه چنین بینشی باعث ایجاد شعور عمیق سیاسی میشود. دلیلی که میگوییم نباید نسبت به این مساله شکار احساسات شویم، این است که از سال ۱۹۴۷ طبقه سیاسی افغانستان اغلب رویکردی احساسی و سطحی نسبت به این موضوع اتخاذ کرده است تا یک موضع واقع بینانه و عمل گرایانه. این امر مستقیماً به بلوغ و آگاهی سیاسی مستقل نسل جوان ما آسیب میزند. تکیه بر دیگری، چه هند باشد و یا پاکستان، یک اشتباه سیاسی بزرگ است.
از سوی دیگر، گروه استخباراتی حاکم در کابل، موضعی را در قبال چنین حوادثی اتخاذ میکند که از سوی رهبران غربی در مذاکرات دورهیی دوحه به آن دیکته شده است. مواضع سیاسی آنها در روابط خارجی توسط مشاوران بین المللی در دوحه تعیین میشوند.
دغهراز د غولوونکو اسلامي شعارونو او له پاکستان د دفاع په نامه د دغو سیمو له احساساتو ناوړه ګټه پورته او هغه ولسي خوځښتونه چې د پاکستان جابر پوځ پروړاندې مبارزه کوي، روایت کمزوری کړي.
تا آنجا که به جنگ بین هند و پاکستان مربوط میشود، ما معتقدیم که هند و پاکستان در شرایط فعلی نه میخواهند و نه میتوانند جنگی طولانی را آغاز کنند. آنها نه قصد، نه ابزار و نه حمایت بینالمللی برای این کار را دارند. جنگهای گذشته بین این دو کشور نیز این واقعیت را ثابت میکند. این چرخه معیوب درگیری بین هند و پاکستان مانند گذشته ادامه خواهد داشت. هر چند سال یک بار یک گروه نیابتی پاکستانی در مناطق تحت کنترل هند حمله تروریستی انجام میدهد و در پاسخ، هند عملیات و جنگ محدودی را علیه پاکستان به راه میاندازد و مانند جنگ هفتهٔ گذشته، قدرتهای شرقی و غربی سلاح آزمایش میکنند و سپس به دستور همین قدرتهای بزرگ، آتش بس اعلام میکنند.
همچنین این یک حقیقت است که از چنین حملاتی در نهایت توسط نخبگان حاکم فاسد هر دو کشور برای تقویت تسلط خود استفاده میکنند. در هند، دولت راستگرای مودی با استفاده از این وضعیت تلاش میکند ناکامیهای خود را بپوشاند و همچنین اردوی سرکوبگر پاکستان نیز در تلاش است تا اعتبار از دست رفته خود را از طریق چنین جنگهای ملی گرایانه به دست آورد. هدف سازمانی این گونه حوادث، سرپوش گذاشتن بر رفتار وحشیانه اردوی پاکستان که -از دهها سال به اینسو در مناطق پشتون و بلوچ مردم را میکشد و این مناطق را عقبمانده نگهداشته است- میباشد.
در عین حال؛ با سر دادن شعارهای فریبنده اسلامی از احساسات مردم این مناطق سو استفاده صورت میگیرد و همچنان روایت جنبشهای مردمی را که علیه اردوی جابر پاکستان مبارزه میکنند، تضعیف مینمایند.
تجربه نشان داده است که این اختلافات مزمن بین این دو کشور نه تنها به نفع ما تمام نشده، بلکه راه را برای «بازی کثیف» پاکستان در افغانستان، بلوچستان و خیبر پختونخوا هموار کرده است. این بازی کثیف (پرورش افراطیت) چیزی است که امروز مقامات پاکستانی خود نیز به آن اعتراف میکنند. جایی که جنگ میشود، مدارس افراطیت در منطقه ما دوباره فعال خواهند شد و این چرخ مرگ بهای جنگ را از ما خواهد گرفت. متأسفانه مناطق پشتون اغلب برای این بازی مرگبار مورد استفاده قرار گرفته است و همیشه برای افغانها عواقب فاجعه باری داشته است.
از دیدگاه «اکثریت»، افغانها در شرایطی هستند که فاقد یک دولت مردمی رسمی، انسجام سیاسی و اجتماعی و نهادهای اقتصادی هستند. ابراز خوشحالی و حمایت از چنین جنگی فقط شعلههای جنگ را به سوی ما میکشاند. ما معتقدیم هر گونه جنگی در این منطقه به ضرر سرزمین و مردم ماست. این گونهها جنگ یکبار دیگر زمینه را برای استفاده از خاک ما به عنوان میدان جنگهای نیابتی و تروریزم پاکستانی در آن بیشتر از پیش ریشه خواهد کرد. ما بر این باوریم که اولین وظیفه اساسی نوسازی افغانستان گردآوری و متحد کردن تمام نیروهای ماست. تا زمانی که به یک نیروی سیاسی تبدیل نشویم و ایجاد این نیرو را وظیفه اصلی خود ندانیم، هم صلح و هم جنگ برخلاف میل ما در این منطقه انجام میشود و قربانی اصلی هر دو خواهیم بود.