Close Menu
  • صفحه اصلی
  • ما کی استیم؟
  • اعلامیه ها
  • تبصرها
  • منطقه و جهان
  • تاریخ و فرهنگ
  • اسناد تاریخی
  • تماس با ما
  • پښتو

با هر پیگیری جدید

در موضوعات الکترونیکی رایگان ما مشترک شوید

‏ما حمله اسرائیل به ایران را محکوم می‌کنیم؛‏دفاع مشروع حق مردم ایران است

2025-06-21

‏تاریخ استعمار و آشوب آسیای جنوبی

2025-05-14

‏موضع «اکثریت» در رابطه به رفتار وحشیانه، غیر انسانی و مملو از نفرت پاکستان با مهاجرین افغان

2025-04-21

‏برگشت ترامپ؛ امید‌های خام و توهمات سیاسیون افغانستان

2025-01-22
X (Twitter)
Aksaryat – اکثریتAksaryat – اکثریت
  • صفحه اصلی
  • ما کی استیم؟
  • اعلامیه ها
  • تبصرها
  • منطقه و جهان
  • تاریخ و فرهنگ
  • اسناد تاریخی
  • تماس با ما
  • پښتو
Home » ‏حاکمیت بنیادگرای اسلامی جدید در سوریه و ربط آن با افغانستان
تبصرها

‏حاکمیت بنیادگرای اسلامی جدید در سوریه و ربط آن با افغانستان

2024-12-17
LinkedIn Facebook Twitter WhatsApp Copy Link
شریک
Twitter Facebook LinkedIn WhatsApp Copy Link

‏در ۸ دسامبر رژیم سوریه سرنگون شد. بشار اسد قدرت را ترک کرد و به روسیه پناه برد. اردوی او شکست را پذیرفت و دولت‌اش تسلیم شد. درهای زندان‌های سوریه باز و هزاران زندانی آزاد شدند. در کنار این، بسیاری از مردم سوریه در شهرهای مختلف به جاده‌ها ریختند و سقوط قدرت خانواده اسد را که بیش از نیم قرن دوام کرد، جشن گرفتند.

‏خلا قدرت در سوریه توسط شبه نظامیان و جنگ‌سالاران محلی که در مناطق مختلف سوریه به نام گروه‌های جداگانه قدرت دارند، پر شده است. این گروه‌ها از حمایت‌های مستقیم و غیر مستقیم ترکیه، امریکا و برخی از کشورهای غربی دیگر برخوردار اند که همهٔ این گروه‌ها خواهان سهیم بودن در قدرت می‌باشند. شبه نظامیان تحت حمایت ایران در سوریه به طور کامل سوریه را ترک کرده و به سمت عراق حرکت کردند، آن مناطق اکنون در کنترول گروه‌های کرد است و نیروهای روسی به همراه برخی از بقایای رژیم اسد به سمت غرب خلیج فارس عقب‌نشینی کردند.

‏در این تحول بزرگ و کامل، گروه بنیادگرای اسلامی تحریرالشام تحت رهبری ابومحمد الجولانی، به عنوان موفق‌ترین گروه ظاهر شد. باوجود آن‌که وعده حکومت همه‌شمول داده است، در حال حاضر بر بخش‌ بزرگ سوریه تسلط دارد. جولانی در میان گروه داعش، القاعده و دیگر گروه‌های بنیادگرا به بلوغ رسیده و در تغییر مواضع سیاسی و ایدئولوژیک سابقهٔ طولانی دارد. او با شکست دادن سایر گروه‌های اسلامی مخالف‌ در شمال غرب سوریه، ادلب، خود را تقویت کرد و تنها به دلیل حمایت‌های نظامی و اقتصادی ترکیه نیروهای اسد نتوانست او را مهار کند.

‏در عصر اطلاعات امروزی، پوشیده نیست که بیش از نیمی جنگجویان تحریرالشام در صفوف این گروه زبان عربی را نمی دانند. چنان‌که در گزارش‌ها دیده می‌شود بیشتر آنها متعلق به کشورهای آسیای میانه، چین، روسیه، پاکستان، افغانستان و کشورهای شمال آفریقا هستند که به هیچ وجه نمی توانند از مردم سوریه نمایندگی کنند. این درست همانند گروه‌های هستند که در دهه ۸۰ با کمک کشورهای عربی و غربی در افغانستان علیه دولت و اتحاد جماهیر شوروی استفاده شدند.

‏در آن زمان هزاران نفر از شمال آفریقا و کشورهای عربی در صفوف مجاهدین با حمایت مالی و لوژستیکی کشورهای غربی علیه حکومت وقت افغانستان استفاده شدند. اگر به مطبوعات غربی آن زمان نگاهی بیاندازیم، به همه آنان القاب و پروتکل‌های مبارزان آزادی داده می‌شد. زمانی که نظام و اردوی را که طی سال‌ها در افغانستان ساخته شده بود، سرنگون کرد و جنگ سرد در سطح بین‌المللی به پایان رسید، همه این جنگجویان را در لیست سیاه تروریستی قرار داد. این بازی موش و گربه را تا زمانی با آنان ادامه داد که در نهایت به بهانه کشتن سرکرده شان اسامه بن لادن بر افغانستان حمله کردند.

‏ابرقدرت‌های غربی در طول ۲۰ سال حضور شان در افغانستان و صرف میلیاردها دالر، هرگز به نفع یک افغانستان با ثبات و خودکفا کار نکردند. بلکه، با این پول‌ها شمک و جیب‌های رهبران مجاهدین را که متحدین شان علیه شوروی بودند، پر کردند. و در نهایت افغانستان را در پی یک توافق شرم آور در دوحه به همان گروه تروریستی نیابتی تحویل دادند و بخاطر سفیدنمایی، به این گروه هفته‌وار میلیون‌ها دالر می‌فرستند.

‏در گزارش‌های مرتبط با سوریه که از سوی رسانه‌های بزرگ غربی منتشر می‌شوند، مشکل است که همدردی مردم عام با گروه‌های بنیادگرای اسلامی دیده نشود. همان رسانه‌های که مبارزه گروه‌های حماس و حزب‌الله علیه ظلم اسرائیل در فلسطین را تروریزم و وحشتناک می‌خوانند. برای گروه‌های مانند تحریر الشام از کلماتی مملو از احترام مثل «شورشی» استفاده می‌کنند. افغان‌ها با این بازی با کلمات بسیار آشنا هستند. به همین ترتیب، این‌ها گروه‌های هستند که در چهارچوب داعش، در جریان جنگ داخلی سوریه، تعداد زیادی از مبارزین مقدس آزادی‌خواه را نابود کردند. همدردی غرب با این گروه‌ها تنها به این دلیل است که آنان در جریان جنگ داخلی سوریه از سوی امریکا، ترکیه، عربستان سعودی و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس حمایت و تقویت شدند.

‏این یک واقعیت است که جنگ جاری اسرائیل در غزه بسیاری از منابع نظامی، سیاسی و اقتصادی ایران را مصرف کرده است و جنگ اوکراین نیز توجه روسیه را از سوریه منحرف کرد، گروه‌های اسلامی از فرصت استفاده کرده و از سوی ترکیه و غرب چراغ‌ سبز دریافتند و حملات خویش را آغاز کردند. همچنین این فرصتی برای اردوغان بود تا برنامه‌های بزرگی را که برای آینده منطقه در سر دارد اجرا کند. در کنار این، ایران، روسیه، غرب و ترکیه نیز بر سرنوشت سوریه در پشت پرده سازش کرده اند که جزئیات آن بعدها فاش خواهد شد.

‏اردوغان همیشه این خیال را در سر می‌پرورد که بر شمال شرق عراق و سوریه حاکمیت داشته باشد و رویای ترکیه جدید عثمانی را تا اندازهٔ تحقق بخشد. او همچنین می‌خواهد نیروهای کرد پ.ک.ک را که توسط امریکا و رژیم سابق اسد حمایت می‌شوند، در شمال شرق سوریه نابود کند. علاوه بر این، به دلیل بحران اقتصادی که ترکیه با آن مواجه است، میلیون‌ها پناهنده سوری که به اجبار توسط رژیم اسد آواره شده اند، به کشور خود بازگردند.

‏رژیم سرنگون شده بشار اسد در سوریه این چانس را داشت که اصلاحات تدریجی سیاسی و اجتماعی را در دوران تصدی خود تسهیل کند، اما او سیستم پولیسی و استخباراتی را که از پدرش به ارث برد، حفظ کرد و تعداد بی‌شماری از مردم سوریه را زندانی کرد. در تمام این دوره، سیستم پولیسی او در برابر هر فرد یا گروهی که خواستار یک نظام سیاسی ملی چند حزبی مبتنی بر ارزش‌های دموکراتیک در سوریه بود، بسیار ظالمانه و بی‌رحم عمل می‌کرد.

‏یک جامعه چند فرهنگی مانند سوریه که در آن علاوه بر فرقه‌های مختلف اسلامی؛ مسیحیان و اقوام مختلف زندگی می کنند. اسد بدون درنظرداشت لیاقت و اهلیت، در پست‌های کلیدی دولتی اعضای خانواده و افراد مورد اعتماد خود را گماشته بود. قدرت هر چه بیشتر متمرکز و انحصار شود، به همان اندازه فاسد می‌شود. تا اندازهٔ که در سمت و قبیله خویش نیز ریشه‌های اجتماعی خود را از دست می‌دهد.

‏در سال ۲۰۱۱ پای بهار عربی به سوریه رسید، هوای یک تغییر و انقلاب جدید در آن کشور پیچید. مردم به تغییرات آینده امیدوار بودند و علیه رژیم اسد قیام کردند. طولی نکشید که این انقلاب مردمی توسط گروه‌های بنیادگرای اسلامی به گروگان گرفته شد. سوریه وارد یک جنگ داخلی وحشتناک بین گروه‌های نیابتی متعدد و مبارزان آزادی‌خواه سوریه و نیروهای رژیم اسد گردید. بیش از نیم میلیون نفر در این فاجعه بزرگ کشته شدند. قبل از جنگ که جمعیت سوریه ۲۱ میلیون نفر بود، بیش از نیمی از آنها مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدند و به کشورهای همسایه یا اروپا مهاجرت کردند. یک نسل کامل ریشه کن و دور انداخته شد.

‏صنعت در سوریه نابود شد، بنیادهای اساسی اقتصادی از بین رفت، بخش‌های عمده سوریه قسمی از هم جدا شدند که قدرت‌های امپریالیستی مختلف گروه‌های نیابتی خود را در آنجاها به قدرت رساندند. و رژیم اسد را نه تنها از مناطق زراعتی راندند، بلکه منابع بزرگ نفت‌خیز را نیز تحت کنترل گرفتند. تولید ناخالص داخلی سوریه بین سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ پنجاه درصد کاهش یافت. علاوه بر این، تحریم‌های مخرب اقتصادی و سیاسی غرب، ستون فقرات رژیم اسد را شکست.

‏اما از ترس و وحشت حکومت بنیادگرایان اسلامی، بسیاری از مردم سوریه به تغییرات انقلابی پشت کردند و با حاکمی ایستادند که با کمک شبه نظامیان ایرانی و جیت‌های جنگی روسیه از خود دفاع کرد و در جنگ داخلی غالب شد. به عبارت دیگر، این گروه‌های بنیادگرای اسلامی منجر به تداوم رژیم اسد شدند. اما پس از جنگ داخلی، رژیم اسد به مثل گذشته به اقتدار خود ادامه داد. این شیوه حاکمیت دیکتاتورمآبانه، مردم را به آخرین حد تحمل رسانده بود و جنگ داخلی نمک بیشتری بر این زخم‌ها پاشید.

‏نفرت مردم از رژیم هروز بیشتر می‌شد و این باعث شد زمانی‌که گروه‌های بنیادگرای اسلامی این بار به دمشق حمله کردند، نه تنها هیچ کس حاضر به حمایت از اسد نشد، بلکه در شادی فروپاشی حکومت اسد در جاده‌ها جشن و پای‌کوبی برپا کردند. بنابراین، نادرست نخواهد بود اگر بگوییم شادی مردم سوریه، شادی آمدن بنیادگرایان اسلامی نیست، بلکه شادی رهایی از رژیم اسد است.
‏متأسفانه سقوط دیکتاتوری در سوریه به معنای پایان استبداد نیست، چون حالا قدرت به جای نمایندگان واقعی مردم، در اختیار گروه‌های نیابتی قدرت‌های بزرگ می‌باشد.

‏سقوط رژیم اسد برای ما این پیام را می‌رساند که هیچ استبدادی، به هر اندازهٔ که از حمایت خارجی برخوردار باشد، نمی تواند برای همیشه دوام بیاورد و فروپاشی آن اجتناب ناپذیر است. اما از طرف دیگر، نکته جالب این که از سوی رسانه‌های بین‌المللی روایتی ترویج می‌شود که گویا “رژیم اسد ناگهان سقوط کرد”، و به این ترتیب توافقات و سازش‌های پشت‌پرده قدرت‌های بزرگ در مورد سوریه، پنهان ساخته می‌شوند. ما افغان‌ها که فروپاشی چندین نظام را در کشور خود دیده ایم، به خوبی می‌دانیم که نظام‌ها ناگهانی سقوط نمی‌کنند، بلکه پروسه، علل و ابزار فروپاشی آنها معمولا بر اساس توافقات ژئوپلیتیکی قدرت‌های بزرگ فراهم می‌شوند که از چشم مردم پنهان می‌مانند.

‏اگر چنین توافقات محرمانه ای وجود نمی‌داشت، بعید به‌نظر می‌رسد که گروه‌های جهادی به این شکل ناگهانی دوباره زنده و تا این اندازه قوی شوند. اگرچه در چهارده سال گذشته، رژیم اسد در زمینه دیپلوماتیک موفق بود. به عنوان مثال، سوریه مجدداً به عنوان عضو اتحادیه عرب پذیرفته شد و روابط آن با کشورهای همسایه بهبود یافت. عربستان سعودی و امارات متحده طرح‌های همکاری شان را با سوریه آغاز کردند و همچنان اردوغان اشتیاق دیدار با اسد را داشت.

‏چرا چنین نظامی ناگهان فرومی‌پاشد؟ آن هم در زمانی که توجه منطقه و جهان به جنگ اسرائیل در غزه و لبنان معطوف بود. اما دقیقأ زمانی که اسرائیل آتش بس با حزب‌الله لبنان را اعلام می‌کند، پس از چند ساعت حملات گروه‌های مورد حمایت ترکیه و ناتو به سوریه آغاز می‌شوند و ۱۱ روز بعد رژیم اسد سرنگون می‌شود. در کنار این، تهران و مسکو نیروهای شان را عقب می‌کشند و نوعی سکوت مرموز اختیار می‌کنند.

‏تجربیات و حقایق تاریخی نشان می‌دهند که در ابتدای فروپاشی هر نظامی سعی می‌شود واقعیت‌ها در غبار محیط تازه ایجاد شده پنهان بماند. قدرت‌های بزرگ معمولاً سعی می‌کنند با استفاده دستگاه‌های تبلیغاتی سقوط هر نظام و ناآرامی‌های داخلی این کشورها را به گردن مردمانش بیندازند.

‏زمانی که رژیم تروریستی حاکم در کابل برای امریکا مفید نبود تروریست ‌و دشمن خوانده می‌شد. در دوران جمهوری گذشته افغانستان، یوناما و کشورهای غربی اعلام کردند که ۲۱ گروه تروریستی در افغانستان فعالیت دارند؛ اما در سه سال گذشته همه در این مورد سکوت اختیار کرده اند و هیچ صحبتی درباره اینکه این گروه‌ها حالا کجا هستند، صورت نمی‌گیرد. مشاهدات نشان می‌دهند که این گروه‌ها اکنون از کشورهایی مانند سوریه سر بیرون می‌آورند و برای منافع امریکا در قسمت تطبیق پلان بزرگ -طرح نقشه جدید برای منطقه و جهان- ایفای نقش می‌کنند.

‏این گروه‌ها چگونه و با حمایت مالی و لوژستیکی کی‌ها به آنجا رسیدند؟ بر اساس گزارش‌ها، این گروه‌ها با هماهنگی پاکستان و ترکیه به ترکیه منتقل شده و در آنجا تجهیز و آموزش دیدند و در سوریه مورد استفاده قرار گرفتند. زمانی‌که رابطه عاطفی طالبان با گروه‌های جهادی سوریه را می‌بینیم و پیام‌های آنان را به یکدیگر بررسی می‌کنیم، پی می‌بریم که هردو سرمایه‌های قدرت‌های غربی هستند، که بعد از سوریه، احتمال این وجود دارد که گروه‌های جهادی نیابتی متذکره از سوی کشورهای ناتو در افغانستان و از آن‌جا برضد کشورهای شمال افغانستان مورد استفاده قرار گیرند.

‏درس ما از تاریخ کوتاه سوریه و افغانستان باید این باشد که؛ همه گروه‌های بنیادگرای جهادی به اشکال مختلف بخاطر شکست‌دادن و از بین بردن جنبش‌های ملی‌‌گرا و مبارزین سیاسی آزادیخواه ایجاد می‌شوند. برای ما افغان‌ها باید واضح باشد که طالبان و گروهای تروریستی همانند طالبان به شکلی از اشکال برای حفظ منافع قدرت‌های بزرگ بر ما حاکم می‌شوند نیروهای و ریشه‌های اقتدار مردمی توسط این گروه‌ها از بین برده می‌شوند.
‏افغان‌ها باید بهتر از هر کس دیگری بدانند که چه کسانی از گروه‌های افراطی جهادی و اسلامی چه زمانی و در چه شرایطی قهرمان و در چه شرایطی تروریست می‌سازند.

‏از دیدگاه «اکثریت» رهبران مبارزه برای افغانستان آزاد و مستقل باید به درک عمیقی از نظم متحول کنونی بین‌المللی و تغییرات ژئوپلیتیک منطقه‌ای دست یابند و آن را به صورت علمی مطالعه نمایند. درک واقعی افغان‌ها از حوادثی مانند سقوط سوریه زمانی به پختگی می‌رسد که سیاستمداران ما با توجه به تجربیات تلخ گذشته، مستقلانه فکر کنند، برای افغانستان فکر کنند. برای خارجی‌ها نه، بلکه بخاطر کشور و مردم خود مبارزه کنند.

‏آنها باید نتایج این بحث‌ها، تحلیل‌ و موقف نهایی را با مردم خود در میان بگذارند، بحث کنند و مصمم باشند که روی پای خود بایستند. به این ترتیب هم در آگاهی مردم کمک کرده اند و همچنان موقف و جهت‌گیری آنان در این حوادث برای مردم آشکار شود، تا باشد که قطره قطره دریا شود و به بحر مقدس آزادی و استقلال منتهی گردد.

افغانستان اکثریت بنیادگرای اسلامی سوریه

مرتبط

‏تاریخ استعمار و آشوب آسیای جنوبی

2025-05-14 منطقه و جهان

‏موضع «اکثریت» در رابطه به رفتار وحشیانه، غیر انسانی و مملو از نفرت پاکستان با مهاجرین افغان

2025-04-21 اعلامیه ها

‏برگشت ترامپ؛ امید‌های خام و توهمات سیاسیون افغانستان

2025-01-22 تبصرها
آخر

‏اعلامیه در رابطه به حمله پاکستان بر خاک و حریم هوایی افغانستان

2024-12-25

اعلامیه در رابطه به حمله مستقیم نظامی پاکستان بالای افغانستان

2024-03-19

‏ما حمله اسرائیل به ایران را محکوم می‌کنیم؛‏دفاع مشروع حق مردم ایران است

2025-06-21

قطعنامه جدید سازمان‌ملل و یا تلاش تازه برای عادی سازی طالبان؟

2024-01-22

نابودی موسیقی؛ نابودی هویت ماست

تاریخ و فرهنگ 2024-08-22

وزارت امربالمعروف و نهی عن‌المنکر طالبان در گزارش دستآوردهای این وزارت بیان کرده است که…

‏ما حمله اسرائیل به ایران را محکوم می‌کنیم؛‏دفاع مشروع حق مردم ایران است

2025-06-2114

‏تاریخ استعمار و آشوب آسیای جنوبی

2025-05-1414

‏موضع «اکثریت» در رابطه به رفتار وحشیانه، غیر انسانی و مملو از نفرت پاکستان با مهاجرین افغان

2025-04-213

نابودی موسیقی؛ نابودی هویت ماست

2024-08-22

‏تاریخ استعمار و آشوب آسیای جنوبی

2025-05-14

چند نکته در رابطه به پیام اخیر صوتی ملا هیبت‌الله

2024-03-27

با هر پیگیری جدید

در موظوعا الکترونیکی رایگان ما مشترک شوید

Aksaryat – اکثریت
X (Twitter)
  • صفحه اصلی
  • ما کی استیم؟
  • اعلامیه ها
  • تبصرها
  • منطقه و جهان
  • تاریخ و فرهنگ
  • اسناد تاریخی
  • تماس با ما
  • پښتو
تمام حقوق برای اکثریت محفوظ است.© ۲۰۲۴

Type above and press Enter to search. Press Esc to cancel.